تمام آرزوها دست یافتنی است.

خیلی وقت بود.که نبودم انگارجسمم وجود داشت  اما ذهنم نه!انگار ذهنم مرده بود!داشتم برای آیندم برنامه ریزی میکردمچکار کنم که از این جهنم خلاص بشم.انگار گیر افتادم شاید تو ترس ها ی خودم،شاید تو آرزوهام،...نمیدونم اما احساس میکنم یه کور سوی امیدی هست اما آیا میشه از این زندان راحت شد؟از نظر بعضیا زندان یعنی یه اتاقی که تو توش زندانی هستی اما زندان من فرق داره من آزادم اما تو زندان ذهنم گرفتارشدم. حق فکر کردن ندارم.شاید حق زندگی هم نباید داشته باشم .؟!اینجا از آرزوهای رنگارنگ خبری نیست.اینجا فقط خاکستری وسیاهه اگر رنگی باشی به چند روز نکشیده سیاه زمخت میشی.جوری بال آروزهات رو پرپر میکنن که به خودت میگی بالی هم وجود داشته ؟اما اگر محکمی تو رویاهات،تو آرزوهات تبریک میگم!چون دیگه طوفان هم نابودت نمیکنه .احساس میکنم نا امید تر از همیشم .میخوام سقوط کنم از بالای کوه،شاید هم یه برج بلند.سقوط بی بازگشت،سقوطی که مستقیم من رو ببر پیش مادرم.میخوام تو روز تولدم بمیرم حداقل میدونم مادرم با یه کیک تولد بنفش منتظرمه منتظره تا بیام وخوشحالش کنبهش بگم تو اولین نفری هستی که برام تولد میگیری.تو اولین نفری هستی که برام کیک بنفش خریدی ولی باز فکر میکنم هدفی که دارم هنوز قدرت این رو داره که تا رسیدن بهش استوار نگهم داره تمام آرزوها دست یافتنی است....ادامه مطلب

امروز از اون روزایی بود که اصلا خوب نبود،البته هیچ کدوم از روزهای زندگی من خوب نیست.به خودم میگم دووم بیار دووم بیار بالاخره یه روزی تموم میشه.ولی مشکل اینه که نمیشه،شاید هم تموم شده ومن هنوز خوابم.شاید!به خودم قول داده بودم که هر چیزی که شد صبرکن.اما،اما بعضی اوقات نمیشه یعنی ذهنت میخواد اما بدنت قدرت ادامه دادن رو نداره.دلم میخواد پرواز کنم،خودمو تو آسمون رها کنم.توی دوران  کودکیم فکرمیکردم که اگر پرواز کنم میتونم برم پیش مامانم ولی الان باید سقوط کنم.شاید اون زمون اگر پرواز میکردم الان پیشش بودم.اما من که  پرواز کردن بلد نبودم.امشب شب عجیبیه،امشب شبی هست که هر آرزویی بکنی برآورده میشه.حتی مرگ خودت!دیگه هدفم توانایی مبارزه با زندون ذهنم  رو نداره.کم اورده،مثل خودم که خیلی وقته که یه مرده بی حسم.انگار تو اقیانوس خیالم غرق شدم ولی باید خودمو بکشم بیرون.اما نمی تونم شنا کنم.پس باید شکست خودمو قبول کنم.من خیلی وقته که قبول کردم پس باید برمقطعا با رفتنم آدمای زیادی خوشحال میشن.باشه،این هم کادوی سال جدید من به بقیهاما کادوی خودم چی؟؟؟!کادوی من مرگه که خیلی زود به دستم میرسه!میترسم،میترسم از این که برم ولی کسی منتظرم نباشه!نه مامانو نه تایتانسال نو مبارک؟! تمام آرزوها دست یافتنی است....ادامه مطلب

امروز تصمیم گرفتم که دوباره کتاب ۱۳دلیل برای این که رو بخونم شاید ایندفعه بهتر هانا رو درک کنم!

شاید ایندفعه راحت تر بتونم خودکشی کنم شاید ایندفعه خودکشیم به سرانجام بشینه

تمام آرزوها دست یافتنی است....